برای داشتن یک زندگی سالم و پایدار باید کسب مهارت‌های زندگی را جدی گرفت.

 

جمعیت زندگی – آموزش، پرورش، تربیت: هیچ‌ وقت دست از یاد گرفتن بر ندارید، چون زندگی هیچ‌وقت دست از آموختن بر نمی‌دارد. هر چه بیشتر می آموزی، کمتر می هراسی. آموختن نه به مفهوم تحصیلات دانشگاهی، بلکه به معنای شناختن عملی زندگی.

آموختن و آموزش را در هیچ مرحله زندگی خود فراموش نکنید. سعی کنید تا ذوق و شوق دانستن و ایجاد تغییرات درست، را در وجود خود شعله‌ور نگه دارید.

اگر روزی بیدار شدید و احساس کردید نیاز به آموختن در شما غروب کرده است، یعنی از پیشرفت، رشد و تکامل انسانی خود بازمانده‌اید.

اگر می‌خواهید انسانی ارزشمند باشید و زندگی سالم و مهندسی شده‌ای را تجربه کنید، سعی کنید بیاموزید.

یادگیری تا چند دهه قبل، کمتر به عنوان یک مهارت مورد توجه قرار می‌گرفت. اصطلاحی که بیش‌ از یادگیری رواج داشت، هوش بود. چیزی به نام ضریب هوشی یا بهره هوشی که معمولاً آن را با مخفف IQ می‌شناسیم، در ذهن بسیاری از مردم جایگاه بالایی پیدا کرده بود.

اگر کسی در آموختن توانمند بود، همه چیز را به بهره هوشی بالای او مربوط می‌دانستند و ضعف در یادگیری هم به بهره هوشی پایین نسبت داده می‌شد.

البته در این میان، به نقش معلم و سیستم آموزشی هم تا حدی توجه می‌شد. خصوصاً طی چند قرن اخیر که نظام آموزشی متمرکز شکل گرفت و یکی از انتظارات مهم خانواده‌ها از دولت‌ها این بود که ساختاری رسمی و متمرکز و منسجم برای آموزش و تربیت فرزندانشان ایجاد کنند.

آموزش و پرورش و نظام آموزش عالی، دانشگاه‌ها و کالج‌ها در سراسر جهان، همگی بر اساس این انتظار طراحی شدند و شکل‌ گرفتند.

آموزش و یادگیری همیشه در کنار هم بوده‌اند.

 

آموزش، تغییر، تمرین و مراقبت از دستاوردها، از ابزارهای حتمی کسب این مهارت‌ها هستند.

عمر انسان در حقیقت ایام آموختن است، تا رشد کرده و با پیمودن پله‌های ترقی ابعاد وجود خود، “انسانیت” را به ظهور برساند.

بزرگترین اشتباه و خیانت هر انسان به “وجود” خودش، سرکوب احساس نیاز داشتن به آموختن است و این دشمنی بزرگی با “خود” است.

در دنیای جدید، کمتر از هر زمان دیگری از IQ و از آموزش صحبت می‌کند. آنچه پررنگ‌تر شده مهارت یادگیری است.

در شرایطی که هر یک از ما باید خود، مسئولیت جستجو و جذب دانش مورد نیاز را بر عهده بگیریم، کسانی موفق‌تر هستند و می‌توانند نسبت به دیگران متمایز و ارزشمندتر باشند که از نظر مهارت یادگیری، و البته به کار گرفتن آنها در سطحی بالاتر از دیگران قرار بگیرند.

یادگیری، یک رویداد پیچیده‌ و غیرقابل درک ذهنی نیست؛ بلکه یک مهارت است که با تمرین و تکرار، بهبود پیدا می‌کند.

هر دانشی که انسان فرا می‌گیرد، در رفتار او نمود پیدا می کند. از عملکرد بسیاری از افراد، می‌توان به میزان علم و آموخته‌های آنها پی برد.

در ارزش علم همین بس که خداوند متعال می فرمایند:

«قُلْ هَلْ یسْتَوِی اَلَّذِینَ یعْلَمُونَ وَ اَلَّذِینَ لاٰ یعْلَمُونَ إِنَّمٰا یتَذَکرُ أُولُوا اَلْأَلْبٰابِ» زمر – ۱۱

«بگو: آیا کسانی که می دانند با کسانی که نمی دانند یکسانند؟! تنها خردمندان متذکّر می شوند»

یادگیری یک فعالیت تفننی کوتاه‌مدت نیست. بلکه یک روش و سبک دائمی در نگاه به دنیا و محیط اطراف است که باید بخشی از زندگی ما را پیوسته به خود اختصاص دهد.

هر کسی که یادگیری را متوقف کند پیر است، چه بیست سالش باشد چه هشتاد سال. هر کسی که به یادگیری ادامه دهد، جوان می‌ماند.

 

انگیزه داشتن و مدیریت انگیزه هم بحث مهم دیگری است که در یادگیری نقش مهمی ایفا می‌کند.

حتی اگر کسی تمام تکنیک‌ها، اصول و مبانی یادگیری را بداند و مهارت یادگیری را هم به خوبی فرا بگیرد، همچنان تا زمانی که انگیزه‌ای برای یادگیری نداشته باشد، هیچکس انتظار ندارد در مسیر رشد و یادگیری به فردی موفق، متمایز و ارزشمند تبدیل شود.

وقتی از توسعه فردی و برنامه ریزی برای توسعه فردی حرف می‌زنیم، مسئله‌ی اصلی این است که مهارت (چه فردی و چه سازمانی) در نهایت قرار است من را به فردی توانمندتر و البته ارزشمندتر تبدیل کند.

فرد تواناتر طبعاً می‌تواند برای خود، خانواده، دوستان سازمان و اجتماعش مؤثرتر و ارزش‌ آفرین‌تر باشد.

توسعه فردی (یا به تعبیر قدیمی‌تر آن: توسعه مهارت‌های فردی) یک اقدام مقطعی نیست؛ بلکه مسیری طولانی است که باید گام به گام طی شود. به همین علت، بدون برنامه ریزی، امکان‌پذیر نیست.

“کمال”، صفت وجودی است که برای هر موجودی متناسب با آن و متناسب با غایت آن، معنا می‏‌شود؛ بنابر این، کامل بودن هر چیزی به ‏صورت خاص باید تعریف شود.

انسان کامل غیر از حیوان کامل و غیر از فرشته کامل و… است؛

ولی می‌‏توان این گونه نتیجه گیری کرد که «کمال، فعلیّت یافتن استعدادها و قوّه‏‌ها است».

به قول استاد مطهری:

«هیچ موجودی به اندازه انسان، نیازمند به ساخته شدن نیست

و هیچ موجودی به اندازه انسان قابل ساخته شدن نیست

و هیچ موجودی به اندازه انسان، ارزش ساخته شده‌اش با ارزش ساخته نشده‌اش این‌ قدر تفاوت ندارد.

انسان تنها موجودی است که خودش از خودش تفکیک‏ پذیر است؛

یعنی ما نمی‌‏توانیم سنگی داشته باشیم که سنگی نداشته باشد، یا گربه‏ای داشته باشیم فاقد گربه‌گی؛ سگی داشته باشیم فاقد سگی؛ پلنگی فاقد پلنگی. هر پلنگی در دنیا آن‏ خصلت‏‌هایی را که پلنگ می‏‌نامیم دارد به سهم غریزه؛

ولی این انسان است که ‏انسان بودن خودش را ندارد و باید تحصیل بکند؛

و انسان بودن هیچ مربوط به‏ جنبه‏‌های زیستی و بیولوژیکی نیست.

“انسانیت” یک امری است وراء زیست‏شناسی.

چیزهایی که ملاک انسانیت ‏انسان است

و به انسان شخصیت می‏‌دهد، فضیلت می‏‌دهد و ملاک فضیلت انسانی ‏انسان است

به دست طبیعت ساخته نمی‏‌شود،

به دست هیچ کس ساخته نمی‌‏شود.

فقط و فقط به دست خود انسان ساخته می‏‌شود…

(مرتضی مطهری، کتاب انسان کامل)

 

ای مؤمن!

در حقیقت دانش و ادب، بهاى جان توست؛

پس در آموختن آنها بكوش؛

زيرا هر چه بر دانش و ادب تو افزوده شود،

بر قدر و قيمت تو افزوده مى گردد؛

چه آن كه با دانش به پروردگارت ره مى‌برى

و با ادب، پروردگارت را نيكو خدمت مى‌كنى

و با آداب خدمت گزارى است كه بنده، سزاوار دوستى و نزديكى به خدا مى‌شود.

پس، اين اندرز را پذيرا شو،

تا از عذاب برهى.

امیرالمومنین امام على علیه‌السلام

بحارالانوار، جلد۱، صفحه ۱۸۰

پس تا دیر نشده، “انسانیت” خودمان را بسازیم.

 

#یکبار_به_دنیا_میآییم_و_یکبار_زندگی_میکنیم

#خوب_انتخاب_کنیم

#خوب_زندگی_کنیم

#خوب_زندگی_کردن_حق_ماست

#زوددیرمیشه

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *