بسمه تعالی
بسیاری از جوانان [به ویژه دختر خانمها]، فریب رمالهای شیطان صفت را میخورند، و برای این نظر پسر مورد نظر را به خود جلب کنند [و یا عشق همسرشان را مضاعف کنند]، بدون هیچ فکر و اندیشهای، نزد آنان رفته و پول میدهند تا طلسمی بگیرند و برای توجیه نامش را “دعا و دعانویسی” میگذارند!
دختر خانمی گفت: – من واسه اینکه دوست پسرم عاشقم بشه، دعایی رو دیدم که نوشته بود: «رو برگه بنویس به و به بازویت ببند و خودتو به بازویش بزن» منم این کار رو کردم و فرداش از من جدا شد! میخواهم اثرشو باطل کنم، چه جوری میشه؟
به او گفتم: معلوم میشود که آن آقا پسر، کمی تفکر و تعقل به خرج داده است.
سپس گفتم: ابتدا بفرمایید [با خود بیندیشید] که چرا نام این خرافات، رمالی و مسخرهبازیها را “دعا” گذاشتهاید؟! “دعا” یعنی خواندن خداوند منّان و خواستن از او و جایگاهش بسیار والاتر از این کارهاست و هیچ ربطی به طلسمات ندارد.
برخی از جوانان، واقعاً موجب شگفتی هستند! در حالی که به وقتش با یک ژست علمی، هیچ استدلال عقلی را نیز قبول نمیکنند و میگویند: «از کجا معلوم – به نظر من و …»، به وقتش به سراغ خرافههایی میروند که حتی بسیاری از مردمان مصر باستان نیز به بطلان آنها پیبرده بودند و امروزه نیز جز عوام خرافی، چنین رویکردی به آن ندارند.
چطور ممکن است که یک انسان عاقل، یک جوان فهمیده، حروف و اشکالی که نمیدانست چیست را روی کاغذ یا پوستی بنویسد و آن را به بازویش ببندد و نام “دعا” را روی آن بگذارد. بله، یک موقع عالِم شناخته شده و عارف به حقی، حرزی میدهد جهت محافظت و یا گشایش. و البته هیچ کدام دعا، حرز یا طلسمی برای عاشق شدن دیگران نمیدهند؛ چرا که دعا و حرز، برای خودتان است، نه به دام انداختن دیگران!
اگر کسی اهل دعاست، چرا صدها دعای منقول از اهل عصمت علیهم السلام را نمیخواند، اما با امید و شوق فراوان، به سراغ رمالبازی و طلسمات میرود؟!
البته برخی بسیار تنبل و راحتطلب نیز هستند، نمیخواهند به خود زحمت تفکر، تعقل، تدبر و تلاشی بدهند، میگویند: یک ذکری، دعای یا حتی طلسمی باشد تا مرا ثروتمند کند، مشکلات را برطرف نماید و یا دیگری را عاشق من بنماید و …!
محبت یا ذلت:
آدمی، عزت دارد و باید قدر این عزت خود را بداند. بگوید: «کسی که مرا دوست ندارد، نداشته باشد؛ دوست داشن که زوری نیست».
چقدر ذلیلانه و تحقیر کننده است که آدمی هزاران ادای غیر معقول در بیاورد تا دیگری او را دست داشته باشد؟! چقدر جعلی، مصنوعی و کاذب است آن محبتی که به واسطهی این رمالبازیها و طلسمات ایجاد گردد؟! چطور کسی راضی میشود که دیگری به زور طلسمات، به او یک محبت جعلی و البته موقت داشته باشد؟!
آیا کسی که به این شیوهها متوسل میگردد، خودش نمیداند که طرف مقابل دوستش ندارد، بلکه احیاناً متأثر از این رمالیها و طلسمات شده است؟ پس او چگونه نام چنین حالتی را محبت و عشق میگذارد و خودش را فریب میدهد؟! مثل این است که به کسی بگویید: «من به تو پول میدهم تا نقش کسی که مرا دوست دارد بازی کنی»! یا کسی را هیپنونیزم کنید و به او القا نمایید که بگو: «دوستت دارم» و او نیز بگوید! آیا میتوانید به خود بگویید که «او مرا دوست دارد، چون در حال هیپنوتیزم گفت: دوستت دارم»؟!
بنابراین، خودشناسی نمایید، شخصیت و هویت خود را باز یابید، برای خود ارزش و عزت قائل شوید و برای این که دیگری شما را دوست داشته باشد، به هر خرافه و یا کار غلطی، از جمله طلسمات متوسل نگردید.
حال چه کنم؟
هر چه از این طلسمات را که به نام “دعا” دریافت و جمعآوری کردهاید را به آب روان بریزید، چرا که ممکن است در آنها نام خداوند متعال و اسمای مقدسه نیز نوشته شده باشد. و البته گمان ننمایید که تا به آب ریختید، او بر میگردد و میگوید: «آه، حالا عاشقت شدم»! خیر؛ شاید او پسر عاقلتری است که از دختری با این ویژگیها جدا شده است؟ شاید فقط میخواسته دوست شود و دیده است که شما در پی عشق و عاشقی و ازدواج هستید و رهایتان نموده است؟ شاید فهمیده که شما سراغ این رمالیها میروید و ترسیده [و البته حق هم دارد که از چنین دختری بترسد] و شاید …؟!
پس، همه را به آب بریزید، سپس دقایقی با خود خلوت و تفکر نمایید که فرمودند دو ساعت تفکر از یک عمر عبادت بدون فکر بالاتر است، سپس از خداوند سبحان بخواهید که شما را به سوی یک زندگی سالم و عاقلانه هدایت نماید. به این میگویند: «دعا».