هم محبت در همگان وجود دارد و هم ترس، اگر چه موارد و مصادیقش در افراد متفاوت می‌باشد. آیا تا کنون دربارۀ این که چرا می‌ترسیم، اندیشیده‌ایم؟ آیا خودمان را بهتر بیشتر نشناسیم؟

بسمه تعالی

سردبیر: سلام بر شما. هر چقدر بیشتر و بهتر خودمان را بشناسیم، بهتر می‌توانیم در رخدادها، مسائل یا بحران‌ها، مواضع درست‌تری اتخاذ نماییم و نیز خود و رفتارهایمان را مدیریت نماییم.

اصل وجود حالاتی چون: محبت، امید، ترس، خوشحالی، ناراحتی … و حتی کفر و ایمان – صرف نظر از مصادیق و مواردش – فطری است؛ یعنی نه کسی آنها را تعلیم داده، نه می‌توان با کار و تلاش کسب نمود و نه از بیرون خریداری می‌شود، بلکه خداوند متعال این حالات را در وجود آدمی سرشته است، لذا در همگان وجود دارد.

تا کنون درباره رابطه بین “امید و ترس” که در ادبیات دینی به آن “خوف و رجاء” گفته می‌شود بسیار شنیده‌ایم، که دو پای حرکت  و دو بال پرواز آدمی می‌باشند و اگر یکی از آنها نباشد، حرکت ممکن نیست؛ اما نکته اینجاست که “امید” نیز ریشه در “محبت” دارد.

“امید” که انگیزه و موتور حرکت است، چیزی نیست جز “آرزوی رسیدن به محبوب، در آینده‌ی دور یا نزدیک”. مانند کسی امید به ازدواج موفق، یافتن شغل مناسب و ثابت، و یا تحقق سایر آمال و آرزوهایش را دارد؛ چون این موفقیت‌ها دوست دارد، با امید تلاش می‌کند که به محبوب یا محبوب‌هایش برسد.

پس، می‌توان گفت: «ترس، همیشه از موانع رسیدن به “محبوب” و یا عوامل جدا شدن و دوری از “محبوب” می‌باشد»؛ لذا باید دانست که “محبت و ترس”، رابطه‌ای مستقیم و حتی تکمیلی دارند.

گاهی آدمی به محبوبش رسیده است و ترس جدا شدن از آن را دارد و گاهی نرسیده است و با امید به رسیدن، از نرسیدن می‌هراسد.

به عنوان مثال: کسی که دو چشم بینا و دو دست و پای سالم دارد، هرگز امید ندارد که در آینده به اینها برسد، و ترسش این است که مبادا این نعمت و سلامتی به مخاطره افتد. اما کسی که بیمار شده، یا کسی که شغل و درآمد ندارد، امید دارد که در آینده به آنها برسد و ترسش این است که مبادا عواملی سبب نرسیدن شوند!

همین “کرونا – کووید ۱۹″، با پیدایش و شیوع انواع جدیدش، نمونه‌ی بسیار خوب و روشنی می‌باشد. در این ماجرا، مردم به دو دسته تقسیم می‌شوند: آنها که مبتلا نشده‌اند، ترس از ابتلا دارند، و آنها که مبتلا شده‌اند، دیگر از ابتلا نمی‌ترسند، بلکه سلامتی را دوست دارند و ترس از بهبود نیافتن و مرگ دارند.

از این‌رو،کسی امید ندارد که به آن چه دارد برسد، چون رسیده است و دارد – و کسی از گذشته نمی‌ترسد، چون گذشته است. بلکه اگر آدمی به محبوش رسیده باشد، ترس جدایی و فراق دارد و اگر هنوز نرسیده باشد، ترس از پیدایش موانع و نرسیدن به محبوب دارد.

امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، در دعای کمیل، پس از ازدعان به وحشتش از عذاب و حشر با بدان، ترس دوری از محبوب غایی  را  بیان می‌دارد:

«يَا إِلٰهِى وَسَيِّدِى وَمَوْلاىَ وَرَبِّى، صَبَرْتُ عَلَىٰ عَذابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَىٰ فِراقِكَ»

ترجمه: ای خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض که بر عذابت شکیبایی ورزم، ولی بر فراقت چگونه صبر کنم؟!

اگر یک دانش‌آموز دیپلمه، ادامه تحصیل در دانشگاه را دوست نداشته باشد، برای رسیدن به آن تلاشی نمی‌کند و از عدم موفقیت در کنکور نیز نمی‌هراسد – اما اگر کسی شغل مناسبی نداشته باشد، ضمن حرکت برای رسیدن به این محبوب، از هر گونه عامل احتمالی که مانع  از رسیدنش شود می‌ترسد؛ و هم چنین اگر شغل مناسبی داشته باشد، نگران و هراسان است که مبادا از دست بدهد.

“محبوب‌ها”، در راستای یکدیگرند و زنجیروار به هم متصل هستند، تا برسد به محبوب غایی. به عنوان مثال: آدمی شغل را دوست دارد برای کسب درآمد، و درآمد را دوست دارد برای امکان هزینه در رفع نیازها و به دست آوردن رفاه، و رفاه را دوست دارد  برای زندگی بهتر …، اما باید ببیند آن را برای چه دوست دارد؟ چرا که هر چقدر هم سالم و موفق باشد، بالاخره پیر و فرسوده شده می‌میرد؛ چنان که از یک سو فرمود:

«وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ» (یس، ۶۸)

ترجمه: و كسى را كه عمر دراز دهيم او را در خلقت، واژگون مى‌كنيم (نيروهايش را رو به ضعف مى بريم)، پس آيا نمى‌انديشند.

و از سویی دیگر فرمود:

«كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ» (الأنبیاء، ۳۵)

ترجمه: هر انسانى طعم مرگ را مى چشد! و شما را با بديها و خوبی‌ها آزمايش مى‌كنيم؛ و سرانجام بسوى ما بازگردانده مى‌شويد!

بدیهی است که نه دنیا بقا دارد، نه ما در دنیا  بقا داریم و نعمت‌ها و محبوب‌ها بقا دارند، اگر چه بهترین‌ها باشند، چنان که پیامبران، امامان و اولیاء الله علیهم السلام نیز در این دنیا باقی نماندند.

بنابراین، هر چه داریم، از دست رفتنی است، و ما باید “محبوب غایی و باقی” را هدف بگیریم تا به دست آوردن‌ها، از  دست دادن‌ها، دوست داشتن‌ها، خوشی‌ها و ناخوشی‌ها، ما را از مسیر خارج نکند؛ و کسی که خداوند سبحان را دوست داشته باشد و او را  محبوب غایی خود برگزیند، جز او از هیچ چیز دیگری نمی‌ترسد؛ چرا که چیزی او را از مسیر خارج نمی‌کند و سبب دوری و نرسیدنش نخواهد شد.

وقتی خداوند متعال به حضرت موسی علیه السلام فرمود که عصایت را بیندازد و او چنین کرد و عصا مبدل به یک مار بزرگ شد، حضرت موسی (ع) کمی ترسید و عقب کشید، اما خداوند سبحان به او فرمود: «نترس، که برگزیدگان من، در مقابل من، از چیز دیگری نمی‌ترسند».

بنابراین، “محبت و ترس”، ارتباط مستقیم دارند و دو عامل اصلی برای حفظ موقعیت، و سعی برای رشد و کمال می‌باشند؛ البته مشروط بر این که محبوب جعلی و بالتبع ترس کاذب نباشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *