دکتر سید صادق حقیقت، عضو هیئت علمی استاد تمام دانشکده علوم سیاسی دانشگاه مفید مبتکر نظریه رهبری مذهبی و نظریه همروی؛ و نویسنده کتابهای بسیاری در زمینهی «اندیشه سیاسی در اسلام و روش شناسی سیاسی،انقلاب اسلامی» و البته ترجمهی کتاب «فربه و نحیف Thick and Thin نوشته مایکل والزر»، نزد محققان و استاتید، بسیار مشهور است. مقالهی تحلیلی «دنیا از جهانی شدن آمریکایی عبور میکند» در “روزنامه مستقل، ۲۵/۱/۹۹″، منتشر شده است.
کرونا و سیاست: دنیا از جهانی شدن آمریکایی عبور میکند
کروناویروس، یا ویروس تاجدار، حداقل خود را به هفت شکل از جمله سارس و کووید ۱۹ نشان داده است. ارتقای این ویروس از مرز اپیدمیک (همهگیری) به حد پاندمیک (عالم گیری) سبب شده به موضوعی جهانی تبدیل شود. ابتلای دنیا به این ویروس، بلایی بشری تلقی میشود. کسانی که این مسئله را نظریه توطئه تحلیل کردهاند، نه تنها شواهد متقنی برای آن ندارند، بلکه خود به چند گروه تقسیم شدهاند. وقتی ویروس در چین گسترده شد، گفتند کار امریکاست، و وقتی قربانیان امریکا از چین فزونی گرفت، گفتند کار چین است! به گفته عبدالله شهبازی اولاً این ویروس باتحلیل فوق سازگار به نظر نمیرسد، ثانیاً اگر بنا باشد این نظریه را مبنا قرار دهیم، باید آن را توطئه روسیه علیه ناتو بدانیم! به هر حال، کرونا توانسته جهان را در ابعاد مختلف به خود مشغول سازد. این ویروس در حوزه های مختلف سیاست تأثیراتی به شرح ذیل داشته است:
۱- فلسفه سیاسی: کرونا لیبرالیسم، به عنوان مکتب مسلط قرن بیستم را به چالش کشید. انسان فردگرای مغروری که با ابتنای بر اومانیسم خود را مرکز جهان می انگاشت، اینک در مقابل موجودی بسیار کوچک کرنش کرده است. حجم ویروس کرونا در کل جهان چیزی حدود ۵ گرم برآورد میشود، و بنابراین باید گفت نیروی همه دنیا به اندازه ۵ گرم کارآیی نداشته است! گفتمان پسامدرنیسم پایههای تجددگرایی را از دهه ۱۹۶۰ سست کرده بود، و اینک مشخص شد که، به قول فوکو، باید از قدرت مویرگی و منتشر سخن بگوییم، نه از قدرت متمرکز در سطح نهادهایی همچون دولت.
کرونا توانست فردگرایی لیبرالیستی را به چالش بکشد، چرا که به قول ژیژک، اینک کل بشر در یک قایق نشستهاند، و بازنده اصلی ملیگرایان و نژادپرستان خواهند بود. برعکس، استیون والت معتقد است کرونا به قدرت گیری ناسیونالیسم، کمرنگتر شدن گلوبالیسم و تضعیف بازار آزاد منجر خواهد شد.
۲- روابط بین الملل: نظام دوقطبی جنگ سرد بلوک غرب را در مقابل بلوک شرق قرار داده بود. این نظام با فروپاشی شوروی از بین رفت، و قدرتهای بزرگ اقتصادی همچون اتحادیه اروپا، ببرهای آسیا و مهمتر از همه چین در کنار امریکا سربرآوردند. نظام موجود روابط بینالملل نظام چندقطبی است که یک کشور در رأس آنها وجود دارد، هرچند در آینده نزدیک به سوی نظامی دوقطبی (امریکا- چین) در حال حرکت است.
کرونا تمامی مفروضات فوق را، حداقل در زمانی محدود، به چالش کشید. به اعتقاد کوری شایک، امریکا دیگر به عنوان یک رهبر بین المللی شناخته نمیشود. همچنین، به نظر می رسد تنش بین چین و امریکا رو به فزونی باشد. به اعتقاد جان ایکنبری، استاد دانشگاه پرینستون، وضعیت کنونی موجب قدرتگیری چین، و جداشدن استراتژیک کشورها خواهد شد. جوزف نای نیز معتقد است کرونا ناکافی بودن استراتژی امنیت ملی ترامپ و ضرورت تنظیم استراتژی امریکا با جهان جدید را آشکار کرد. از سویی دیگر، چه کسی باور می کرد شکاف بزرگی در ناتو ایجاد شود و حتی پروازهای اروپا به امریکا کلاً لغو شود!؟ نخست وزیر ایتالیا نیز هشدار داد که ممکن است اتحادیه اروپا فلسفه وجودی خود را از دست بدهد. متأسفانه، به تعبیر جان آلن، رئیس اندیشکده بروکینگز، باید شاهد افزایش بیثباتی و درگیری گسترده در داخل و خارج از مرزها باشیم.
۳- سیاست خارجی: سیاست خارجی عبارت است از دنبال کردن اهداف یک کشور در محیط بین المللی و در رابطه با جامعه ها، دولت ها و کشورهای دیگر. از آن جا که سیاست خارجی راهنمای موضعگیری در جهان است و امکان دارد در طی زمان تغییر کند، چه بسا از مسائل دیگر تأثیر پذیرد. کرونا، به عنوان میهمانی ناخوانده، وارد خانه سیاست خارجی شد و میزبان خود را تحت تأثیر قرار داد. در منطقه غرب آسیا، شعله های جنگ و درگیری نظامی گروه های نیابتی فروکش کرده، و گویا «مسئولیتهای فراملی» کشورها تحت الشعاع «اصالة البقاء» قرار گرفته است! مسئولیتهای فراملی هزینه دارد، و در حالی که همه کشورهای نگران اقتصاد داخلی خود هستند، امکان کمک به دیگران به حداقل می رسد. اینک، مسئله اول همه کشورها و گروه های نیابتی آن است که به شکلی بمانند تا در آینده دوباره بجنگند و یکدیگر را از بین ببرند! به نظر می رسد ویروس ناچیز کرونا بنیادگرایی و اسلام سیاسی رادیکال را، حداقل در کوتاه مدت، به محاق برده باشد.
۴- سیاست داخلی: سیاست داخلى عبارت است از راه و رسم حکومت و کاربرد قدرت و تمام امورى که در قلمرو اختیارات دولت و نهادهاى سیاسى به شمار می رود. شیوشانکار، استراتژیست دانشگاه ملی سنگاپور، معتقد است هرچند تغییر سیاست در همه کشورها به سود دولتها خواهد بود، اما بعید است اوضاع به سود اقتدارگرایان و پوپولیستها تغییر کند. کرونا هم پایه های مدرنیسم را به لرزه درآورد، هم ارکان حکومتهای استبدادی را. یکی دیگر از برکات کرونا آن بود که اختلافات سیاسی در داخل کشورها را به حاشیه برد. در ایام کرونایی در ایران، کمتر از دوگانه اصولگرا/ اصلاح طلب و مانند آن می شنویم. اصلاح طلبی که با تظاهرات آبان ماه ۹۸ و دیگر مسائل با چالش جدی و کاهش محبوبیت روبرو شده بود، اینک بیم آن می رود که موضوعیت خود را در مقابل «دیگری» (اصولگرایی) از دست دهد.
۵- اقتصاد سیاسی: اقتصاد چه در سطح داخلی و چه در سطح بینالملل از کرونا متأثر شد. صندوق جهانی پول پیشبینی کرد که بحران اقتصادی دنیا در ۹۰ سال اخیر بی سابقه باشد؛ و همان گونه که کاندو لیزا رایس گفته، چه بسا با بحرانی بزرگتر از بحران ۲۰۰۸ روبرو باشیم. به نظر رابین نیلبت، کرونا میتواند کمرِ جهانیسازی اقتصادی را بشکند، و پایان جهانی شدن را اعلام نماید. حداقل این است که به قول محبوبانی، پژوهشگر مؤسسه پژوهشی آسیا- سنگاپور، وضعیت کرونایی موجب تسریع روندِ عبور از جهانی شدنِ آمریکایی شود. تضعیف اصول اساسی تولید جهانی و کوچکتر شدن شرکت های زنجیره ای در جهان، به تعبیر شانون اونیل، عضو شورای روابط خارجی آمریکا، از جمله آثار وضعیت کرونایی در آینده خواهد بود. در کشورهای با اقتصاد ضعیف، کرونا ممکن است به گسترش فقر، بیکاری، اعتیاد و بحرانهای اجتماعی و سیاسی منجر شود. شدت اثر و ماندگاري تبعات مختلف بحران کرونا به ماهيت و نوع سياستها و سرعت واکنش دولتها ارتباط دارد.
۶- الهیات سیاسی: الهیات یا کلام به مباحث مربوط به وجود خداوند و دفاع از دین میپردازد، و وقتی شکل سیاسی پیدا می کند، «الهیات سیاسی» نامیده میشود. کرونا بر الهیات (سیاسی) نیز بیتأثیر نبوده است.
وقتی از «دین» سخن میگوییم، لازم است سه ساحت متون دینی، شعائر دینی و تجربه دینی را از هم جدا کنیم. هرچند خود متون دینی در شرائط اخیر دچار تحول نشده، اما فهم از آنها، بدون تردید، تحول یافته است.
در ایام کرونایی، شعائر و نهادهای دینی به شکل خاص به چالش کشیده شد. حداقل به شکل ظاهری، بسیاری از مناسک دینی تعطیل شدند، و نهاد روحانیت (در ادیان مختلف) در مقابل سؤالهای الهیاتی مردم قرار گرفتند. مهمترین مسئله، در این بین، رویارویی سنت و تجدد بود. معتقدین به طب سنتی در ایران مدعی شدند که پزشکی جدید کارآیی ندارد، و چارهای جز پناه بردن به طب سنتی (یا دینی؟) وجود ندارد. بسیاری از پیروان یهودیت ارتدوکس، و از جمله یهودیان حریدی، نیز مخالف تعطیلی مراسم و مدارس مذهبی هستند؛ و از این جهت، با دولت درگیری دارند.
تجربه دینی، اما، وضعیت دیگری دارد. علی الظاهر، این بعد از دین در بسیاری از موارد تقویت شده است، هرچند قانون کلی برای این مسئله وجود ندارد و باید در زمان و مکان خاص مورد تحلیل قرار گیرد. قرآن کریم معتقد است وقتی انسانها در کشتی در حال غرق شدن هستند، خالصانه او را یاد میکنند، اما وقتی به ساحل می رسند، دوباره مشرک میشوند. ایام کرونایی باعث شده بسیاری از انسانها خالصانه تر از قبل خدایشان را یاد کنند، خصوصاً انسان مدرن و اومانیست که این بعد از حیات معنوی را به حاشیه برده بود.