گاه در محاورات روزمره كلمه «دنيا» به كار می رود و منظور از آن عبارت است از موجودات این جهان مانند كيهان و كهكشان و زمین و خورشید و ماه و ستارگان و حیوانات و گیاهان و معادن و انسان‌ها است كه البته درباره اين محتوا اختلافی نيست.

A dazzling Hubble collection of supernova host galaxies

 

جمعیت زندگی – اعتقادی: تلسکوپ فضایی هابل به مدت ۱۲ روز فضای کوچکی در آسمان را مورد بررسی قرار داد و توانست ۱۰ هزار کهکشان galaxy با هر اندازه، شکل و رنگ رصد کند. برخی دانشمندان باور دارند که بیش از صد میلیارد کهکشان در جهان وجود دارد. تخمین زده می شود که جهان بیش از ۱۳ میلیارد سال سن داشته باشد و ما اکنون توانایی دیدن بیش از ۱۳ میلیارد سال نوری در فضا را داریم. با این حال، پیدا کردن کهکشان‌ها از بسیاری جهات مانند پیدا کردن سوزن در انبار کاه است.

 

ما در سیاره‌ای به نام زمین زندگی می‌کنیم که بخشی از منظومه شمسی است. اما منظومه شمسی ما کجاست؟ قسمت کوچکی از یک کهکشان به نام راه شیری است.

 

تعداد ستارگانی که با چشم غیرمسلح، شب ها می توانیم ببینم/ فقط ۰.۰۰۰۰۰۴ درصد از ستاره‌های کهکشان راه شیری در میدان دید ما هستند/ ویدئو

گاه گفته می‌شود که هر آنچه در هستی وجود دارد، ماده یا انرژی است و همه چیزها از ماده تشکیل شده‌اند که رایج‌ترین نظریه در مورد خلق جهان نظریه مهبانگ یا بیگ بنگ، انفجار بزرگ است که جهان به ‌وسیله یک موج سنگین انرژی و ماده ۱۰ تا ۲۰ میلیارد سال پیش به وجود آمده ‌است. جهان سازمانی به‌ طور کامل پویا است. این جهان شاید روزی با یک انبساط بزرگ ناگهانی ماده آغاز شد و ممکن است روزی پایان یابد. که البته این نیز یک نظریه علمی برای چگونگی پیدایش مادی جهان است و شاید شروع کل جهان نباشد؛ اما شروع جهانی است که ما می‌شناسیم و اگر اختلافی هم باشد بین دانشمندان منجم، کیهان شناسان و فیزیکدانان است که ممکن است در آینده با پیشرفت تکنولوژی یا دانشمندانی فرهیخته‌تر به یافته‌های علمی جدیدتر یا حتی متفاوتی برسند.

اما گاه سخن از دنيا به ميان می‌آيد و منظور از آن فضایی است كه انسان در آن زندگی می‌كند. اين فضا تركيبی است از وجود غرائز درونی، تأثيرات طبيعی، محيط زندگی، خانواده، تاريخ و محتوای فكری و روحی انسان‌ها و آنچه برای بشر دارای اهميت بوده و سرنوشت ساز است نحوه نگرش او به همين فضا است. برداشت‌های بشر از دنيا با اين محتوا بسيار مهم و زيربنای زندگانی او در این دنیا و تصميمات بعدی او واقع می‌گردند.

برخی واژه «دنیا» را از «دنائت» به معنای خواری، پستی و حقارت دانسته‌اند. اما به نظر نمی‌رسد در این واژه چنین حیثیتی ملحوظ باشد؛ زیرا در مقابل کلمه «دنیا» کلمه «آخرت» به کار رفته است. اگر دنیا در مفهوم «پست‌تر» به کار رفته بود، مناسب این بود که در قبال آن، واژه «علیا» و «اشرف» و نظایر آن، که متضمّن ارزش بیشتر و والاتر است، استفاده شود.

 

دُنْيَا

کلمه «دُنْيا» [دنو]: مؤنث (الأَدْنَى) و صفت تفصیلی است، به معنای نزدیک‌تر، در عبارت “إِذْ أَنتُم بِـﭑلْعُدْوَةِ ﭐلدُّنْيَا وَ هُمْ بِالْعُدْوَةِ الْقُصْوَىٰ[۱]” به معنی نزديک‌تر در مقابل اقصی به معنی دورتر آمده است، که در اثر کاربرد و استعمال زیاد، غالباً موصوف آن حذف می‌شود.

دُنْيا جمع دُنًى: زندگى كنونى، جهان محسوس مادّی و متناقض (الآخرة) است. دنیا در مقابل آخرت است. علت اینکه زندگی در این عالم را دنیا گویند این است که اولاً  عالم شهود است و نسبت به آخرت به ما نزدیک تراست. ثانیاً نسبت به آخرت پست‌تر و ناچیزتراست، چنانکه در بخش آخر آیه ۳۸ سوره مبارکه توبه آمده است:

«…فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيلٌ»

… درصورتی که متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندکی بیش نیست

 این کلمه اگر چه امروزه به معنای اسم هم به کار می‌رود ـ مثلاً، گفته می‌شود: دنیای حیوانات، دنیای ارتباطات، دنیای مادی .

کلمه دنیا پیوسته وَصف است و احتیاج به موصوف دارد، مثل: حیات دنیا، مواهب دنیا، عذاب دنیا، سعادت دنیا، و…،. در آیات و روایات، معنای وصفی آن لحاظ شده است.

از جمله مسائل اساسی در هر دیدگاه، مكتب و مرام، تعريفی است كه از دنيا ارائه می‌دهد. بعد از اين تعريف است كه آن مكتب موضع‌گيری‌های اصلی و اعتقادات اصولی خود را پايه‌ريزی می‌نمايد. بهتر است بگویيم هر مرام و مكتبی در ارتباط با اين تعريف می‌تواند مواضع اصولی و تکلیف خود را در این جهان با دنیا روشن سازد.

همواره برخی انسان‌ها می‌پنداشته‌اند که منشأ جهان، مادّه است و چیزی فراتر از آن وجود ندارد. اینان معتقدند که تنها مادّه، جوهر اصیل جهان است. فکر، جز صفتی از مادّه و یکی از خواصّ آن نیست. روح را می‌توان همچون جسم دانست و همچون دیگر اجزای ساختمان ماشینی جهان، تنها با شکل، بُعد و حرکت تبیین کرد.

جهان همانند یک ماشین است و مبتنی بر مبادی کمّی کار می‌کند. کار این ماشین پیرو غرض نیست و الگوی عملکرد آن تغییر نمی‌کند. همه چیز جهان را می‌توان با قوانین مکانیک یا فیزیک تبیین کرد.

برخی نیز می‌گویند مادّه از نظر ماهیت، پویا و متحرک است.دیالکتیک (دانش قوانین عمومی حرکت) چه در جهان بیرون و چه در اندیشه آدمی. بدین سان، مادّه که به ظاهر بی‌حرکت است، دارای حرکت دیالکتیکی درونی است. این حرکت، عبارت است از برنهاد (تز) برابر نهاد (آنتی تز) که از دیالکتیک میان آنها «به هم نهاد» (سنتز) موقت پدید می‌آید. تکامل مادّه از درون خود او است و هر گونه علّتی خارجی از او نفی می‌شود.

 

 در نظر ماده گرایان (ماتریالیست‌ها) تنها آنچه در تغییر و تبدّل است و در بستر زمان و مکان روی می‌دهد، دارای طول، عرض و عمق است و با قوای حسی به ادراک در می‌آید، واقعی می‌دانند؛ و آنچه از چارچوب احساس و لمس بشر بیرون است، وجود ندارد. فقط ماده را باور دارد و وجود ماورای مادّه را انکار می‌کنند و همه هستی را در انحصار مادّه می‌انگارند.

به نظر ماده گرایان، انسانی که فاقد هر یک از حواس پنجگانه باشد، نمی‌تواند تجربه‌ای را که از طریق آن حس برای آدمی حاصل می‌شود کسب کند. مثلاً کور مادرزاد مفهوم رنگ را نمی‌فهمد و همچنین کر مادرزاد مفهوم صدا را ادراک نمی‌کند. و بدین جهت این افراد شناختی را که مربوط به این دو حس است، نمی‌توانند تحصیل نمایند. و اگر همه حواس تعطیل شود و راه حس به طور کلی مسدود گردد و انسانی را فرض کنیم که نه می‌بیند، نه می‌شنود، نه می‌‌بوید و…چنین انسانی هیچ گونه شناختی نمی‌تواند داشته باشد. از این جا معلوم می‌شود که همه شناخت‌های انسان به حواس او مربوط می شود و حس، یگانه منبع معرفت و تنها راه شناخت است. اگر انسان فاقد همه حواس باشد، فاقد همه شناخت‌هاست.

حال انسان باید تکلیف خود را روشن نماید که فقط محسوسات را باور نماید و خود را محصور در پستی ماده بیند و بر مبنای آن در دنیا حرکت و زندگی خود را مدیریت نماید یا اینکه در کنار علوم کشف شده، برای خود سؤال طرح نماید که اگر چنین باشد، باید بسیاری از پدیده‌های مادّی را نیز انکار کرد؛ همانند امواج صوتی و الکتریکی و…. برخی موجودات که به حس در نمی‌آیند و وجود آنها در جای خود به اثبات رسیده است. و اینکه:

– ماده اولیه بیگ‌بنگ را چه کسی به هستی عرضه داشته است تا شاهد این اتفاقات شگفت‌آور در پیدایش جهان قرار گیریم؟!

– قوانین منظم و بدون تغییر را چه کسی در نهاد مواد قرار داده است؟!

– زمان این پیدایش را چه کسی مقرر نموده است؟ چرا زودتر یا دیرتر این اتفاق صورت نگرفته است؟

– پیش از این انفجار بزرگ، در فضا چه بود؟

دنیا چگونه جایی است؟ در این دنیا چه باید کرد؟ انسان با این دنیا چه کند؟ آیا انسان در این کره خاکی سردرگم و بلاتکلیف است؟ آیا انسان باید تنها در صدد دفع خطرات و بقا در دنیا باشد؟ آیا انسان فقط باید برای رفع رنج‌ها و کم کردن غم‌های دنیا تلاش نماید؟ آیا لذت بردن و بهره‌وری از موجودی جهان، تنها برنامه پیش روی انسان در دنیا است؟

[۱] – انفال-۸

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *