برخی از نیروها و حالات آدمی، چنان عمومی، مشهود و مستمر می‌باشند که آدمی را از تفکر و شناخت آنها غافل می‌سازد! چنان که بسیاری راجع به “فکر کردن”، و یا “اراده نمودن” و … نمی‌اندیشند، در حالی که اینها همه از نیروها، حالات و کارهای تقریر و تقدیر کنندۀ سرنوشت آدمی در دنیا و آخرت می‌باشند.

از جمله این مهمات، “محبّت” است که شدت آن را “عشق” و نقطه مقابلش را “تنفر” می‌گویند که به بغض و کینه نیز کشانده می‌شود.

“محبّت”، چیست؟ چگونه پدید می‌آید؟ چگونه به کسی یا چیزی تعلق می‌یابد؟ چگونه محبت‌ها جایگزین یکدیگر می‌گردند؟ محبت چه نقشی در حرکت و جهت‌گیرها دارد؟ محبت درست و به حق چه می‌کند و محبت نادرست و به باطل چه آثار و عواقبی دارد و …؟ می‌فرماید:

«وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ» (البقره، ۱۶۵)

ترجمه: و برخى از مردم به جاى خدا شریکانی (را به عنوان إله و معبود) برمى گزينند كه آنها را چنان كه بايد خدا را دوست داشت دوست مى‌دارند، ولى كسانى كه ايمان آورده‌اند، شدت محبت‌شان (محبوب غایی آنها) الله است؛ و اگر كسانى كه ستم كرده‌اند، آن هنگام كه عذاب (آخرت) را مشاهده مى‌‌كنند ببينند كه قدرت و نيرو همه از آن خداست و خدا سخت كيفر است (به شدت پشيمان خواهند شد).

فهرست لینک مباحث:

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *