بسمه تعالی

ع. چینی‌چیان

سلام. بزرگ شدن، چه به لحاظ فیزیکی و جسمی و چه به لحاظ روحی و معنوی، مستلزم مواجه شدن با انواع و اقسام مشکلات و حتی موانع و البته عبور سالم و موفق از آنهاست. نه یک نوزاد و کودک به راحتی و بدون مشکل بزرگ شده و بالغ و رشید می‌گردد – نه یک بی‌سواد به راحتی با سواد و حتی متخصص یا دانشمند می‌گردد و نه یک انسان، به راحتی کامل شده و به تعالی می‌رسد؛ از این رو فرمود: « لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِي كَبَدٍ – براستى كه انسان را در رنج آفريده‌ايم / البلد، ۴»

مشکلات و رنج‌ها:

پاسخ مختصر و اجمالی آن که این رنج در اصل، درد فراغ است که از شوق رسیدن و وصال ایجاد می‌شود و این شوق، خودش تنها انگیزه و عامل حرکت و تلاش آدمی می‌باشد.

احساس بی‌مهری:

هنر آدمی:

هنر آدمی این است که بدون توقع و انتظار عکس العمل از دیگران، مهرورزی کند. یعنی خودش باشد، منفعل نباشد، رحمت‌آور برای عام باشد؛ و البته خواص که تعامل متقابلی دارند، جایگاه دیگری پیدا می‌کنند.

« يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ » (یس، ۳۰)

ترجمه: افسوس بر این بندگان که هیچ پیامبری برای هدایت آنان نیامد مگر اینکه او را استهزا می‌کردند!

اما در عین حال به آنان فرصت می‌دهد، امکان استغفار و توبه می‌دهد، مورد لطف، بخشش و کرم قرار می‌دهد، باشد که هوشیار و آگاه شده و برگردند.

احساس رها کردن خدا:

بشر بسیار ناسپاس است: « إِنَّ الْإِنْسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ – که انسان در برابر نعمت‌های پروردگارش بسیار ناسپاس و بخیل است / العادیات، ۵»! و اگر کمی به خود دقت کند، خودش نیز شاهد و گواه این مدعاست، چه به آن اقرار کند و چه نکند « وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ – و او خود بر اين [امر]، نيك گواه است./ همان، ۶». و البته اهل ایمان و عمل صالح چنین نیستند، بلکه شاکرند.

تردیدی نیست که شیطانِ هر کسی نیز از همین روزنه‌ی جهل، غفلت و ناشکری او وارد می‌شود و در این گِره‌های کوری که بین نادانی‌ها، ناسپاسی‌ها، قدرنشناسی‌ها و خطاها را پیوند داده می‌دمد « النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ » تا باد کرده و محکم‌تر شوند.

**- در چنین حالتی، فکر و ذکر است که به فریاد می‌رسد و انسان را نجات می‌دهد. یعنی انسان باید به یاد رحمت واسعه‌ و نعمت‌های بیکران پروردگارش بیفتد و آنها را دست کم برای خودش بازگو نماید: « وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ – و نعمت‌های پروردگارت را بازگو کن / الضحی، ۱۱».

**- رابطه با محبوب غایی، که لطف و رحمت و محبتش نسبت به ما به مراتب بیش از دیگران است و انسان را از سایرین بی‌نیاز می‌کند و کم را زیاد پاسخ می‌دهد، نه تنها باز کننده‌ی گره‌ها ذهنی، قلبی و امور می‌باشد، بلکه رشد دهنده و رضایت بخش است و لذت این رضایت را می‌چشاند و این لذت، بهجب و شادی و نشاط را به همراه می‌آورد و افسردگی و سیاه‌بینی و ناامیدی را می‌زداید.

نماز، ذکر خداست – قرآن کریم خودش ذکر است – بردن نام خدا در دل و در زبان، ذکر است، عمل صالح برای رضای خدا ذکر است – لطف و محبت به دیگران برای خدا و بدون منّت و انتظار عوض، خودش ذکر محبوب است؛ و خریدار همه اینها از مؤمن، خود خداوند غنی و سبحان است. آیا بیشتر می‌خواهیم؟!

**- یاد خدا که فراموش شود، یاد شیطان جایگزینش می‌شود و مرتب وسوسه‌ها و القاهای باطل می‌کند، تا انسان به تنها سرپرست و دوست خود نیز پشت کند.

خداوند متعال بنده‌ی ناسپاسش را دوست ندارد و نمی‌پسندد که بنده‌اش در احساس نیازها و مواجه با مشکلات، به جای آن که او را بخواند و از او بخواهد، به مقابله برخیزد و گله‌مندانه و معتراضانه به او افترا بندند که «لابد مرا رها کرده است»!

برخی به جای آن که خود را در محضر حق تعالی، مورد سؤال و محاکمه و پاسخگوی او ببینند، مرتب به او اتهام زده و سریعاً نیز برایش دادگاه برگزار می‌کنند! و تعجب‌آورتر آن که قاضی این دادگاه، خیالات و هوای نفس است و دادستانش، شیطان رجیمِ هر افترا زننده!

پس خیلی مراقب باشیم که هیچ گاه به جای بندگی خالصانه و عاشقانه، خود را برای خدا لوس نکنیم و از افترا بستن به او بترسیم و بپرهیزیم. او نه با کسی خویشاوندی دارد و نه شوخی؛ و فقط خریدار محبت صادقانه و ابراز خالصانه می‌باشد.

آیه:

« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُوَ يُدْعَى إِلَى الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ » (الصف،۷)

ترجمه: چه کسی ظالمتر است از آن کس که بر خدا دروغ می‌بندد، در حالی که دعوت به اسلام (بندگی و تسلیم) می‌شود؟! خداوند گروه ستمکاران را هدایت نمی‌کند!

حدیث:

امام زمان، حضرت مهدی عجّ الله تعالی فرجه الشریف:

« إنَّهُ لَیْسَ بَیْنَ اللهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ بَیْنَ اَحَد قَرابَهٌ، وَ مَنْ انْکَرَنی فَلَیْسَ مِنّی، وَ سَبیلُهُ سَبیلُ ابْنِ نُوح » (كمال الدّین: ج ۲، ص ۵۱۰)

ترجمه: بین خداوند و هیچ یک از بندگانش، خویشاوندی وجود ندارد (هر کس به اندازه‌ی ایمان، تقوا و عملش می‌برد)، و هرکس مرا انکار نماید از ما نیست و سرنوشت او همچون فرزند حضرت نوح (علیه السلام) خواهد بود.

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *