سلام بر شما؛
اذهان عمومی مردمان در سرتاسر جهان، بیش از آن که با حقیقت عشق آشنا باشند، فقط با کلمهی آن آشنا هستند، لذا آن را در مورد هر نوع خوشایندی چون: میل غریزی، پسند، گرایش، دوست داشتن به هر حدی و … به کار میبرند، در حالی که هیچ کدام “عشق” نیستند. حتی در محاوره شاهدید که یکی میگوید: من عاشق طبیعت هستم، دیگری میگوید: عاشق فلان خوراک هستم، یا … .
- – ریشه عشق، همان محبت است، به شدت محبت، “عشق” میگویند و البته که هیچ محبتی بدون شناخت حاصل نمیگردد.
- – بنابراین، در اولین نگاه، هیچ شناختی به جز ظاهری که دیده میشود حاصل نمیگردد، پس حتی محبت نیز ایجاد نمیگردد، چه رسد به عشق!
- – در اولین نگاه، یک خوشایند سطحی ایجاد میشود، اگر چه بسیار شدید باشد. آدمی با چشم ظاهر، یک ظاهری را میبیند (یا با حواس پنجگانه دیگر درک میکند) و بسیار از آن خوشش میآید. حال خواه ظاهر یک طبیعت باشد، یا یک متن ادبی، یا یک مزه، یا یک صوت خوش، و یا یک انسان دیگر. سپس به خاطر این خوشایند، سعی میکند تا در ذهن، ظاهر و باطن به او نزدیکتر گردد و بدین ترتیب، شناخت، انس و محبت ایجاد میگردد و اگر ادامه یابد تشدید میگردد، تا برسد به مرحله “شدت محبت”، که به آن عشق میگویند.
- – محبت و عشق، اسرار و پیچیدگیهایی دارند، که در رأس آن، محبت به خداوند متعال و غیرت اوست که “غیر را نمیپذیرد”.
آدمی فطرتاً جمال (زیبایی)، علم، حکمت، قدرت، عظمت، حِلم، جود، کرم، رحمت … و صفات کمالیه را دوست دارد، در واقع او را دوست دارد؛ سپس اگر تجلی این محبوبهای خود را در چیزی یا کسی دید، آن را نیز دوست خواهد داشت. مانند کسی که چون زیبا (جمیل) را دوست دارد، زیبایی را دوست دارد، پس تجلی زیبایی در انسان، گُل، طبیعت، صنعت، معماری و … را نیز دوست میدارد.
- – ممکن است آدمی به خاطر جهل از یک سو و مشتهیات، تمایلات، نیازها و …، سراغ محبوبهای کاذب برود و تمامی آن محبتی که باید به خدا داشته باشد را به آن محبوب دروغین اختصاص دهد و واقعاً از ته دل، محب و عاشق یک صنمی گردد، حال خواه یک انسان دیگر باشد، یا پول، علم، قدرت، شهوت، طاغوت و مظاهرش … و حتی بت مجسمهای، لذا به تمامی این جایگزینها در یک کلمه «نِد = جمع انداد» میگویند، یعنی شریکهای جایگزین. به این آیه دقت نمایید:
« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ »
ترجمه: و برخى از مردم، در برابر خدا، همانندهايى [براى او] برمىگزينند، و آنها را چون دوست داشتن خدا، دوست مىدارند؛ ولى كسانى كه ايمان آوردهاند، به خدا محبت بيشترى دارند. كسانى كه [با برگزيدن بتها، به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آنِ خداست، و خدا سختكيفر است.
*- دقت شود کهدر این آیه، از یک سو به مقولهی «محبت ذاتی و فطری به خداوند متعال (عشق به کمال محض) اشاره دارد، از سوی دیگر شدت محبت به هر چیز دیگری را جایگزین (نِد) خوانده است، از سویی دیگر تصریح دارد که محبت خدا را به جایگزین کاذب اختصاص میدهند، از سویی دیگر تصریح دارد که اهل ایمان نیز چیزها یا اشخاص دیگر را دوست دارند، اما شدت محبتشان یا محبوب غاییشان خداوند متعال است و دیگران را در راستای محبت او دوست دارند، و بالاخره دیگری تصریح دارد که این جایگزینسازیها، به خاطر عشق به “قوة” است! یعنی انسان چون از یک سوضعیف و نیازمند است و از سویی دیگر عاشق کمال است، چیزی یا کسی را “قوت محض” فرض میکند و به سوی او [آن] میرود تا به کمال برسد؛ اما این گروه نمیدانند که تمام قوت، از آنِ خداوند متعال میباشد.
***- بنابراین، با یک نگاه (نگاه اول)، که آن هم ظاهری است، فقط خوشایند، میل، کشش و رغبت ایجاد میشود که آن هم معلوم نیست، ریشه در شهوات گوناگون (از شهوت جنسی گرفته تا سایر شهوات) دارد، یا ریشه در عقل و قلب دارد و سپس این میل یا گرایش، در شناختها، کنشها و واکنشهای بعدی، سمت و سوی خود را به سوی نفس یا عقل و قلب پیدا میکند.